به بهانه مشاهدهٔ پرنده موسوم به «هما» به باورهای اساطیری درباره آن نگاهی انداختیم. لاشهخواری که نماد سعادتمندی شد
هما نه در تختجمشید حضور دارد و نه در اوستا. این پرنده که اتفاقاً کمیاب هم نیست، همچنان برای ایرانیان نماد خوشبختی محسوب میشود
|پیام ما| پرندهٔ «هما» که در فرهنگ ایران نماد سعادت و خوشبختی است، همین چندروز پیش شبکههای مجازی را قرق کرد. تصاویر و فیلمهایی از دیدهشدن هما در منطقهٔ البرز دستبهدست شد که گویی دیدهشدن این پرنده موضوع عجیبی است و برخی هم به اشتباه آن را هما نمیدانستند و معتقد بودند هما شکل دیگری دارد. انتشار اطلاعات اشتباه و تحریفهایی که حتی دربارهٔ اسطورههای پیرامون هما منتشر شده است، موجب شد به این پرنده و باورهای اساطیری دربارهاش نگاهی بیندازیم.
علاوهبر گیاهان، اشیا و اعداد یا بسیاری از چیزهای دیگر در فرهنگهای مختلف به نمادهای خوشبختی، خوششانسی یا سعادت تبدیل شدهاند؛ از رنگینکمان و تخممرغ و بامبو گرفته تا دلفین و قورباغه و پای خرگوش. از میان پرندگان هم برخی مردم جهان درنا، عقاب، شاهین و هما را نمادهای خوششانسی میشناسند، اما از میان همهٔ آنها، تنها هماست که در باور ایرانیان به «همای سعادت» مشهور شده است. حالا در ویدئویی که در روزهای اخیر در ارتفاعات طالقان در استان البرز گرفته شده است و در شبکههای مجازی دستبهدست میشود، گفته شده «این پرنده که در طول تاریخ دیدن آن بهندرت اتفاق میافتد، بار دیگر مشاهده شده است». اما آیا واقعاً هما نماد سعادت است و بهندرت دیده میشود؟
لاشهخواری که کمتر میبینیمش
هما درواقع نام یک پرنده از راستهٔ عقابشکلان و خانوادهٔ قوشهاست؛ پرندهای لاشهخوار که معمولا از گوشت و استخوان لاشههای تازه تغذیه میکند و استخوانهای کوچک را میبلعد و استخوانهای بزرگ را برای بهدست آوردن مغز استخوان، یا از ارتفاع رها میکند یا آنکه با منقار میشکند. بومی مناطق مرتفع کوهستانی آفریقا، آسیا و اروپا است. هرچند امروزه در مناطق وسیعی از اروپا و آفریقا منقرض شده است.
برخلاف گفتهها، این پرنده، پرندهٔ کمیاب و عجیبی نیست، هرچند بهطور طبیعی جمعیت کمی دارد. از سال ۲۰۰۴ که دانشمندان وضعیت آن را هر سال بررسی کردند، وضعیت جهانی این گونه را «کمترین نگرانی» (LC) اعلام کردند اما در سال ۲۰۱۴، نگرانیهایی از پایداری جمعیت این گونه بهوجود آمد و وضعیت این پرنده را یک پله پایین آورد و هما بهعنوان یک گونهٔ «نزدیک به تهدید» (NT) تعریف شد.
زندگی این پرنده در ارتفاعی بین ۳۰۰ تا ۴۵۰۰ متر بالاتر از سطح دریاست و معمولاً لانهسازی در پرتگاهها و صخرههای دور از دسترس را ترجیح میدهد. پس طبیعی است که هما در ترددهای عادی و روزانه به چشم شهروندان نیاید و کمتر دیده شود.
«کامران کشیری» که در کنار دکترای دامپزشکی و فعالیت در حوزهٔ حیاتوحش، در رشتهٔ زبانهای باستانی ایران نیز تحصیل کرده است و اسطورهشناس نیز محسوب میشود، توضیحات دقیقتری دربارهٔ کمیاب نبودن هما به «پیام ما» میدهد و میگوید: «جمعیت گونهٔ هما کم است، اما اینطور نیست که کمیاب باشد و دیدهشدنش نادر. این پرنده بیشتر در مناطق کوهستانی البرز و زاگرس زندگی میکند و پراکنش آن تا چین و قفقاز و اروپا هم کشیده میشود.»
بهگفتهٔ او، هما عموماً در مناطق کوهستانی دیده میشود و هر فرد طبیعتگردی که به مناطق کوهستانی که انسانها کمتر تردد میکنند رفته باشد، بارها هما را دیده است.
هما چطور نماد خوشبختی شد؟
یک جستوجوی ساده شما را به انواع و اقسام متون غیرتخصصی راهنمایی میکند که هما را پرندهای افسانهای در فرهنگ ایرانی، نماد سعادت و خوشبختی معرفی کردهاند که دیدن آن بهندرت اتفاق میافتد. اما کشیری میگوید که بهجز یک متن پیش از اسلام، دربارهٔ هما و اینکه چطور به نماد سعادت و خوشبختی تبدیل شده، اطلاعاتی در دست نیست: «در متون پس از اسلام ذکر شده است که اگر سایهٔ هما بر کسی بیفتد، این فرد سعادتمند میشود. در متون پیش از اسلام اشارهٔ زیادی به هما نداریم و اگر هم بوده، بهدست ما نرسیده است؛ زیرا فرهنگ ایران عمدتاً یک فرهنگ شفاهی است که کمتر مکتوب میشده و اگر هم مکتوب شده، بهمرور از بین رفته. فقط در یک متن با زبان پهلوی بهنام شایستنشایست که یک متن فقهی دربارهٔ حلال و حرام است به هما اشاره و گفته شده باید از کشتن پرندگان شکاری مثل باز و هما جلوگیری شود. این متن فقط به ما نشان میدهد هما پیش از اسلام هم محترم بوده است.»
کشیری یک احتمال را دربارهٔ محترم بودن هما مطرح میکند و آن استخوانخواری این پرنده است: «احتمالی که شاید بشود مطرح کرد این است که در ایران پیش از اسلام که ایرانیان دخمه میگذاشتند، پرندگان لاشخور مثل کرکس و هما مهم بودهاند؛ زیرا زمین را پاک میکردهاند. شاید به این دلیل که هما یک پرندهٔ محترم محسوب میشده، بعدها به نماد سعادت هم تبدیل شده است.»
ماجرا درواقع اینطور است که ایرانیان باستان چهار عنصر آب، باد، خاک و آتش را مقدس میدانستند و برای اینکه این عناصر که درواقع پدیدآورندهٔ هستی محسوب میشوند آلوده نشوند، مردگان خود را در خاک دفن نمیکردند و اجساد خود را در دخمه قرار میدادند. از همینرو، پرندگان لاشهخوار در باور ایرانیان پرندگان محترمی بودند، چون طبیعت را از لاشه پاک میکردند؛ یکی از این پرندگان هم هما بود که استخوانهای اجساد را میخورد.
دو تحریف مهم دربارهٔ هما
تحریفهای زیادی دربارهٔ هما نیز مطرح است، از جمله اینکه برخی نقش برجستهها و مجسمههای تاریخی در تختجمشید الهام گرفته از این پرنده است، یا از ذکر نام آن در اوستا میگویند. کشیری اما همهٔ این باورها را رد میکند و توضیح میدهد که آنچه در سرستونهای تختجمشید آمده «شیردال» است: «در باورهای اساطیری ایران و یونان یک نماد با عنوان شیردال یا گریفین وجود دارد که یک موجود افسانهای با تن شیر و سر دال و گوش اسب است. آنچه در سرستونهای هخامنشی وجود داشت، شیردال است که ارتباطی با هما ندارد.»
آنطور که او توضیح میدهد، ماجرای این اشتباه از طراحی لوگوی «ایران ایر» پیش از انقلاب شروع شد. طراح این لوگو، یعنی «ادوارد زهرابیان» در سال ۱۳۴۱ از تصویر شیردال استفاده کرد و از آنجا که نام اختصاری هواپیمایی ملی ایران هم هما بود، به اشتباه بسیاری این شیردال را همان هما دانستند. درحالیکه شیردال اساساً یک موجود افسانهای است.
کشیری علاوهبر ذکر این تاریخچه، به چرایی تفاوت هما و شیردال هم میپردازد و میگوید: «اول اینکه، شیردال هخامنشی فقط در سرستون کار نشده است و در کاخ صد ستون در یکی از دروازهها شاهد تصویر شاه در حال کشتن شیردال هستیم؛ زیرا شیردال یا گریفین نماد نیروهای ماورایی است و در تختجمشید نشان میدهد شاه بر ماورا هم پیروز است. آیا یک شاه همای سعادت خود را میکشد؟ پس شیردال به هیچ عنوان نمیتواند نماد همای سعادت باشد. دوم اینکه، صورت هما مثل عقابها و کرکسها کشیده است، درحالیکه اگر به صورت شیردال هخامنشی نگاه کنید صورت گرد و نوک خمیدهٔ کوتاهی دارد که شبیه شاهین است و احتمالاً گریفین صورت شاهین را نمایش میدهد.»
کشیری دربارهٔ تحریف دوم که از ذکر نام هما در «اوستا» صحبت میکند نیز توضیح میدهد: «همایی که در اوستا آمده، درواقع نام یک فرد و دختر گشتاسب پادشاه کیانی است نه نام یک پرنده.»
تحریفها دربارهٔ هما کار را به جایی رسانده است که در منابع مختلف آن را با شیردال اشتباه گرفتهاند و حتی لوگوی شرکت خودروسازی سوئدی «اسکانیا» را هم به هما مرتبط دانستهاند. اما این پرنده نه افسانه است و نه شیردال، بلکه یک پرندهٔ واقعی است که در سال فقط یکبار جفتگیری میکند و یک یا دو عدد تخم میگذارد و زندگی در مناطق مرتفع و در دل طبیعت موجب شده کمتر به چشم شهروندان عادی بیاید و به یک پرندهٔ اسرارآمیز تبدیل شود. پرندهٔ هما با همهٔ این تحریفها اما همچنان برای ایرانیان نماد خوشبختی است و پای خود را به ادبیات هم باز کرده.