در باب بی‌نفسی جازموریان،لطفاً گواهی فوتش را امضا کنید….!

منتشر شده در صفحه 2056 | شماره 2056

واقعیت دردناک و غیر‌قابل‌انکار این است که سال‌هاست تالاب جازموریان مرده است. مرگ محیط‌زیست گاهی در سکوت و بی‌خبری رخ می‌دهد و هیچ‌کس مرگش را اعلان نمی‌کند؛ نه مراسمی برگزار می‌شود، نه کسی بر پیکر خشک خاک آلودش لیکو و مویه‌ای سوزناک می‌سراید و می‌خواند. جازموریان، آن آینه نیلگون زمین، حالا به بیابانی بی‌جان بدل شده و باد تنها سوگوار جاودانه‌ این پهن‌دشت بی‌کران بی‌آب است.
اما نتایج این مرگ خاموش در این سال‌ها و این روزها در زندگی مردم و اکوسیستم منطقه ملموس‌تر است.
گردوغبار، از‌بین‌رفتن دامداری و مهاجرت و نابودی گونه‌های جانوری و گیاهی و فراوان تبعات دیگری که یک‌به‌یک به‌زودی در این جغرافیا نمایان می‌شوند.
خشکسالی‌های پیایی، سدسازی‌های رویه، برداشت بی‌حساب از منابع آب زیرزمینی و بی‌توجهی به مدیریت پایدار محیط‌زیست و ندادن حقابه، نفس تالاب جازموریان را گرفت‌.
انبوه رمه‌ها و گله‌های شتر در حاشیه جاده، از «صولان» تا «تمگران» که عموماً خطرآفرین‌اند و به چالش جدی برای ایمنی مسیرهای عبوری تبدیل شده‌اند، نشانه روشنی است از مرگ علف و سبزه در دل جازموریان؛ دیگر نه علوفه‌ای مانده و نه رمقی برای زمین.
دامداران، وامانده با چشمانی خسته و دل‌های پرغبار ناچار دام‌های خود را از جازموریان بی‌آب‌وعلف بیرون می‌برند از سرزمینی که روزگاری مأمن زندگی بود و امروز تنها خاطره‌ای خشک و ترک‌خورده از حیات است.
و این گام‌های خطرآفرین گرسنه و تشنه شترها در حاشیه جاده، سوگنامه‌ای است بی‌صدا برای تالابی که دیگر نفس نمی‌کشد.
در تمام این سال‌ها، از کارگزاران دولتی و نهادهای مرتبط گرفته تا نمایندگان ادوار مجلس و حتی رسانه‌های محلی و فعالان اجتماعی و مدنی و محیط‌زیست جنوب کرمان و بزرگان قومی و عشایری، همگی در برابر مرگ تدریجی این تالاب سکوت کرده‌اند یا در حد چند جمله‌ تکراری از «لزوم پیگیری موضوع» فراتر نرفته‌اند و با کنش‌های جسته و گریخته مقطعی و غیرمنسجم هیچ‌گاه نتوانستند این بحران را بدل به یک امر و مسئله و کنش ملی کنند.
تالابی که می‌توانست قلب تپنده‌ جنوب‌شرق ایران باشد، امروز به کانون گردوغبار و تهدیدی برای سلامت و معیشت میلیون‌ها نفر تبدیل شده است. درحالی‌که سد جیرفت بی‌رحمانه حقابه‌ طبیعی جازموریان را در پشت خود حبس کرده، هیچ اراده‌ جدی برای احیای آن دیده نمی‌شود.
این انفعال و بی‌عملی مزمن نه‌تنها جازموریان را کشت، بلکه آینده‌ منطقه را نیز در آتش بحران زیست‌محیطی می‌سوزاند. اگر امروز مسئولان و تصمیم‌گیران کشور چشم بر این فاجعه ببندند، فردا باید در برابر طوفان‌های سمی و مهاجرت‌های زیست‌محیطی گسترده پاسخگو باشند؛ هرچند شاید دیگر فرصتی برای پاسخگویی هم باقی نمانده باشد.
جازموریان تنها یک تالاب نیست؛ آینه‌ بی‌تفاوتی ما نسبت به زمین، آب و آینده‌ فرزندانمان است. اگر این بی‌تفاوتی ادامه یابد، فردا نه‌فقط جنوب کرمان، که سراسر ایران در گردوغبار این غفلت دفن خواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

از «کاغذ وطن» بیشتر بدانید :

برخی از نویسندگان

برخی از مقالات

آمار سایت

  • کاربران آنلاین : 1
  • امروز: 22
  • دیروز: 477
  • هفته: 2,435
  • ماه: 13,640
  • سال: 137,305