واقعیت دردناک و غیرقابلانکار این است که سالهاست تالاب جازموریان مرده است. مرگ محیطزیست گاهی در سکوت و بیخبری رخ میدهد و هیچکس مرگش را اعلان نمیکند؛ نه مراسمی برگزار میشود، نه کسی بر پیکر خشک خاک آلودش لیکو و مویهای سوزناک میسراید و میخواند. جازموریان، آن آینه نیلگون زمین، حالا به بیابانی بیجان بدل شده و باد تنها سوگوار جاودانه این پهندشت بیکران بیآب است.
اما نتایج این مرگ خاموش در این سالها و این روزها در زندگی مردم و اکوسیستم منطقه ملموستر است.
گردوغبار، ازبینرفتن دامداری و مهاجرت و نابودی گونههای جانوری و گیاهی و فراوان تبعات دیگری که یکبهیک بهزودی در این جغرافیا نمایان میشوند.
خشکسالیهای پیایی، سدسازیهای رویه، برداشت بیحساب از منابع آب زیرزمینی و بیتوجهی به مدیریت پایدار محیطزیست و ندادن حقابه، نفس تالاب جازموریان را گرفت.
انبوه رمهها و گلههای شتر در حاشیه جاده، از «صولان» تا «تمگران» که عموماً خطرآفریناند و به چالش جدی برای ایمنی مسیرهای عبوری تبدیل شدهاند، نشانه روشنی است از مرگ علف و سبزه در دل جازموریان؛ دیگر نه علوفهای مانده و نه رمقی برای زمین.
دامداران، وامانده با چشمانی خسته و دلهای پرغبار ناچار دامهای خود را از جازموریان بیآبوعلف بیرون میبرند از سرزمینی که روزگاری مأمن زندگی بود و امروز تنها خاطرهای خشک و ترکخورده از حیات است.
و این گامهای خطرآفرین گرسنه و تشنه شترها در حاشیه جاده، سوگنامهای است بیصدا برای تالابی که دیگر نفس نمیکشد.
در تمام این سالها، از کارگزاران دولتی و نهادهای مرتبط گرفته تا نمایندگان ادوار مجلس و حتی رسانههای محلی و فعالان اجتماعی و مدنی و محیطزیست جنوب کرمان و بزرگان قومی و عشایری، همگی در برابر مرگ تدریجی این تالاب سکوت کردهاند یا در حد چند جمله تکراری از «لزوم پیگیری موضوع» فراتر نرفتهاند و با کنشهای جسته و گریخته مقطعی و غیرمنسجم هیچگاه نتوانستند این بحران را بدل به یک امر و مسئله و کنش ملی کنند.
تالابی که میتوانست قلب تپنده جنوبشرق ایران باشد، امروز به کانون گردوغبار و تهدیدی برای سلامت و معیشت میلیونها نفر تبدیل شده است. درحالیکه سد جیرفت بیرحمانه حقابه طبیعی جازموریان را در پشت خود حبس کرده، هیچ اراده جدی برای احیای آن دیده نمیشود.
این انفعال و بیعملی مزمن نهتنها جازموریان را کشت، بلکه آینده منطقه را نیز در آتش بحران زیستمحیطی میسوزاند. اگر امروز مسئولان و تصمیمگیران کشور چشم بر این فاجعه ببندند، فردا باید در برابر طوفانهای سمی و مهاجرتهای زیستمحیطی گسترده پاسخگو باشند؛ هرچند شاید دیگر فرصتی برای پاسخگویی هم باقی نمانده باشد.
جازموریان تنها یک تالاب نیست؛ آینه بیتفاوتی ما نسبت به زمین، آب و آینده فرزندانمان است. اگر این بیتفاوتی ادامه یابد، فردا نهفقط جنوب کرمان، که سراسر ایران در گردوغبار این غفلت دفن خواهد شد.
2073 | ۰۴/۰۹/۱۱
2072 | ۰۴/۰۹/۱۰
2071 | ۰۴/۰۹/۰۹