تفاوت و تفاهم ایرانی
یادداشت / فروغ طالبی
تفاوت، اصل بلامنازع جهان است و این تفاوتهاست که جهان را به پیش میراند. یکدستی و یکنواختی، موجب کسالت و رخوت است. تفاوت، یک اصل اساسی پیشرفت است، با این ضرورت که تفاوتها را ارج بنهیم و قدر بدانیم.
در زبان نیز، تفاوتها موجب پیشرفت و توسعه میشوند، چنانکه تفاوت «مداد» و «خودکار» این امکان را برای ما مهیا میسازد که بتوانیم تفاوتهای شناختی و ادراکی خود را در زبان نیز نمودار کنیم، همچنین است تفاوت «قرار دارد» در دو عبارت «گلدان روی میز قرار دارد» و «زهرا با حسن قرار دارد». اما گاهی تفاوتهای شناختی در صورت و ظاهر لغات زبانی قابل دریافت نیست، و بافت و بستر کلام است که این تفاوتها ایجاد میکند. فرضاً «تابلو» در موقعیتی که به تابلوی نقاشی یا هر تابلوی دیگری اشاره شود، مفهوم متفاوتی دارد در موقعیتی که جوانی خطاب به دوستش که حرکت نابهجایی داشته، میگوید: «تابلو».
با اینهمه گاهی تفاوتهای موجود در بافت و بستر هم قابل درک نیستند و یک لغت واحد برای افراد متفاوت معنا و مفهوم متفاوتی دارد. این مسئله، از چالشهای پردامنه در فلسفه بوده و هست و قرار نیست در این یادداشت مختصر به این مباحث پرداخته شود. آنچه در اینجا مورد توجه است، آگاه بودن به وجود این تفاوتها و نادیده نگرفتن آنهاست.
معمولاً در گفتوگوهای سادۀ روزمره، افراد کمتر دچار بدفهمی و سوءتعبیر میشوند؛ چراکه بدفهمی روال معمول زندگی را کند میکند. افراد برای اینکه بتوانند راحتتر و سریعتر مسائل کوچک و بزرگ زندگی را از سر بگذرانند، به تفاوتهای محیطی و زبانی توجه میکنند تا درک و دریافت خود را از شنیدهها به آنچه قصد گوینده است، نزدیک و نزدیکتر کنند، مگر اینکه قصد و غرضی در میان باشد، یا عادات ذهنی و روانشناختی فرد، مانع این تلاش شود.