منصور علیمرادی، شاعر و نویسنده کرانه هلیل‌رود: لیکوخوانی را در نواحی جنوب دوباره زنده کردم

منتشر شده در صفحه صفحه نخست | شماره 1727

منصور علیمرادی، شاعر و نویسنده کرانه هلیل‌رود: لیکوخوانی را در نواحی جنوب دوباره زنده کردم
فردای کرمان
منصور علیمرادی نویسنده، شاعر و پژوهشگر جنوبی در پیامی ویدئویی به مراسم رونمایی از کتاب ترجمۀ لیکوهای رودبارزمین بیان کرد: «این نوعِ ادبیِ باستانیِ ایرانی در تمام ادبیات دنیا بی‌بدیل و بی‌نظیر است و شعری به این کوتاهی و شگفتی نداریم».
در این مراسم که جمعه اول تیرماه در تورنتوی کانادا برگزار شد، علیمرادی به اهمیت لیکوهای جنوب کرمان و کاری که او برای جمع‌آوری این نوع شعر بومی انجام داده است به اختصار توضیح داد.
متن کامل سخنان منصور علیمرادی را در ادامه بخوانید:
باعث افتخار بنده است که در همین مجال مجازی در خدمت شما هستم. قدردان مهربانی‌ها و محبت‌های دوست عزیزم آقای دکتر مهدی گنجوی هستم که برای فرهنگ و ادبیات سرزمین‌شان زحمات زیادی را متحمل شدند.
برای این‌که دربارۀ لیکوها و شیوۀ جمع‌آوری آن‌ها صحبت کنم تا جایی که خاطرم هست، در اواخر دهۀ ۷۰ مقاله‌ای دربارۀ لیکوها نوشتم که اولین مقاله با این موضوع در ایران بود و تا آن زمان کسی به لیکوها نپرداخته بود.
بعدها متوجه شدم قبل از آن، دکتر اسدالله شعور فرهنگ‌پژوه بزرگ افغانستان که تبار بلوچ داشت، یک یادداشت و متن در اوایل دهۀ ۵۰ دربارۀ لیکوهای کوتاه نوشته بودند. بعد از آن جایی ندیدم دربارۀ لیکوها صحبتی شده باشد و یا ذکری از آن‌ها رفته باشد.
وقتی با این شعر آشنا شدم دیدم که چقدر حیرت‌آور، جادویی و شگفت‌انگیز است. هرچه جلوتر رفتم، و به ساخت، روایت و تکنیک این نوعِ ادبی دقیق ‌شدم، مشتاق‌تر شدم؛ و نهایتا تصمیم گرفتم تا جایی که توان دارم این‌ها را ثبت و ضبط کنم.
من سال‌ها روی فرهنگ کرانه‌های هلیل‌رود، فرهنگ و ادب شفاهی، عادات و آداب مردمی آن کار می‌کردم که یکی از انواع ادب شفاهی همین لیکوها بودند.
سرزمین‌ حوزۀ هلیل‌رود به‌لحاظ تنوع در اقلیم و زبان، گویش و فرهنگ سرزمین‌های عجیب و غریبی است.
در حال حاضر ۸ شهرستان بر کرانه‌های رود باستانی هلیل‌رود داریم که زبان، فرهنگ، پوشش و گویش این شهرها تا حد زیادی متنوع و متفاوت است.
ما در آن‌جا چندین زبان و تعداد زیادی گویش و لهجه داریم. چه در نواحی سردسیر و کوهستانی منطقۀ شمال جیرفت و شرق رودبارزمین، و چه در نواحی بیابانی و جلگه‌ای.
لیکوها به همۀ زبان‌هایی که در نواحی جلگه‌ای رواج دارند گفته می‌شود. یعنی لیکوهای بلوچی، رودباری، بشاگردی و نواحی شرق هرمزگان داریم.
بعدها بر اساس پژوهش‌هایی که روی لیکوها داشتم، دو کتاب لیکوهای یک و دو را نوشتم که از آن‌ها استقبال زیادی شد. بعد از کتاب یک، که در آن روی لیکوی رودباری کار کرده بودم، متوجه شدم که ما لیکوی کوتاه ۵ هجایی بلوچی هم داریم که به نسبت لیکوی ۱۰ هجایی و لیکوی سرحدی، رواج کمتری دارد.
بنابراین، روی آن بخش هم کار کردم و دیدم که این حوزه نیز حوزۀ شگفتی در لیکوهای ۴ هجایی است و بعدها متوجه شدم که نوع بشاگردی نیز به‌نوعی حیرت‌انگیز است.
تا جایی که امکان داشت از طریق مردم، محلی‌ها و بومی‌ها، لیکوها را ثبت و ضبط می‌کردم و آن دوران با زمانی مصادف بود که موسیقی و ادب شفاهی رو به افول می‌رفت و کسی به این حوزه‌ها توجهی نمی‌کرد و لیکوخوان‌ها دیگر مانند روزگار قدیم به سراغ این مقام و حوزۀ موسیقیایی نمی‌رفتند.
بعد از آن‌که دو کتاب‌ام چاپ شد و مطبوعات و رسانه‌ها به آن‌ها پرداختند، مردم مجددا برگشتند و لیکو در حوزۀ فرهنگ نوشتاری و کتبی قرار گرفت.
در آن زمان، از نواحی بشاگردی تا بلوچی و تا نواحی جلگه‌‌ای جنوب کرمان تا جایی که امکان داشت به مناطق مختلف سفر می‌کردم و لیکوها را جمع‌آوری می‌کردم.
موضوعی که خیلی به من کمک کرد، نوارهای کاستی بود که به‌دلیل جمع شدن ضبط صوت‌ها، کمتر امکان پیدا کردن آن‌ها وجود داشت؛ اما از جاهای مختلف آن‌ها را پیدا کردم، این شعرها پیاده شدند، آن‌ها را انتخاب کردم و بخشی از آن‌ها در دو کتاب یاد شده چاپ شد و عمدۀ این شعرها در لیکوهای سه که پژوهش‌ جامعی، هم به لحاظ تحقیق میدانی و هم کتابخانه‌ای است ان‌شاءالله چاپ خواهد شد.
در این کتاب، یک مقدمۀ ۱۰۰ صفحه‌ای نوشته‌ام که به شعر هجایی ایران از آغاز تا به امروز می‌پردازم، و روی این مقاله خیلی زحمت کشیده‌ام.
بعد از این کارها بود که لیکو خوانی در نواحی جنوبی دوباره زنده شد، رونق گرفت و خیلی از شاعران آن نواحی و اقلیم‌ها سراغ نوشتن لیکو رفتند.
اکنون خیلی خوشحالم که به لطف دوست نازنینم دکتر مهدی گنجوی عزیز و آقای امین فاطمی این کتاب‌ها ترجمه شده‌اند. یک نمونۀ آن همین کتابی است که احتمالا شما خواندید یا خواهید خواند و می‌دانم که آقای دکتر گنجوی زحمت‌ زیادی برای این کار متحمل شدند، و خدا را شکر که این کتاب به شایستگی چاپ و منتشر شده، و از این بابت قدردان محبت‌های ایشان هستم.
امیدوارم در یک مجال واقعی که در کنار هم باشیم، بنشینیم و دربارۀ این نوع ادبی باستانی ایرانی که در تمام ادبیات دنیا بی‌بدیل و بی‌نظیر است، و شعری به این کوتاهی و شگفتی نداریم، صحبت کنیم.
منصور علیمرادی نویسنده، شاعر، نویسنده و پژوهشگر فرهنگ اصالتاً اهل جنوب کرمان است. از همان دوران نوجوانی به زبان و ادبیات فارسی علاقه‌مند بود و فعالیت ادبی‌اش را شروع کرد. علاوه بر داستان‌نویسی و سرودن شعر، در زمینه‌ی فرهنگ بومی جنوب استان کرمان پژوهش‌های بسیاری انجام داده و آثاری مثل شروگ ماه، لیکوهای رودباری و افسانه‌های مردمان کرانه‌های رود هلیل و اشعار و ترانه‌های شفاهی و فرهنگ بزرگ ضرب‌المثل‌های جنوب کرمان را نوشت. مجموعه‌داستان‌های زیبای هلیل، نام دیگرش باد است سینیور، رمان تاریک ماه و بازنویسی افسانه‌ی قلعه‌ی سموران و مجموعه‌شعر آوازهای عقیم باد از آثار اوست. علیمرادی بسیاری از جوایز جشنواره‌های داخلی را از آنِ خود کرده و بیش از پانزده سال است که به پژوهش روی فرهنگ و زبان مردم حوزه‌ی هلیل‌رود و رودبار جنوب مشغول بوده و تألیف این اثر کماکان ادامه دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

از «کاغذ وطن» بیشتر بدانید :

برخی از نویسندگان

برخی از مقالات

آمار سایت

  • کاربران آنلاین : 0
  • امروز: 27
  • دیروز: 154
  • هفته: 1,057
  • ماه: 4,329
  • سال: 58,173