دیالوگی تلخ بر زبان شیرین
نه قصد تظاهرات داریم و نه تجمع مقابل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و نه می خواهیم به جمعی که با هزینه شخصی ، یک سریال را در شبکه نمایش خانگی ساخته اند حمله کنیم و نه قصد شکایت و شکایت کشی به این نهاد و آن نهاد را داریم؛ اما…
اما دیالوگ تلخی که بر زبان شخصیت«شیرین» سریال شهرزاد جاری شد- و کرمان را شهری پر از در و دهاتی و سرشار از خاک و خل و بوی پهن به جامعه هفتاد ملیونی ایران معرفی کرد- کرمانیان را اندوهگین کرد. باید حق داد به کرمانیانی که علاقمند به این سریال بودند و تمام قسمتهای این سریال را خریداری کرده بودند تا به اتفاق خانواده اوقات فراغت خود را پر کنند. ناگهان شخصیت لوس و ننر و مغرور شیرین کرمان و کرمانیها را با لحنی تحقیر آمیز توصیف کند، هرچند این رویه غیر اخلاقی در بین برخی از مردم جای جای این سرزمین رواج یافته و اقوام ترک و لر و هموطنان برخی از شهرهای میهنمان سوژه لطیفهها و جکها قرار گرفتهاند؛ اما نهادینه کردن این عادت زشت توسط گروهی از هنرمندان و در قالب یک سریال، بی انصافانه و کاملا غیر قابل دفاع است. این دیالوگها و نام بردن از اهالی یک شهر تحت عنوان در و دهاتی و سرزنش افراد به دلیل دهاتی بودن از کدام فرهنگ سرچشمه میگیرد؟
پر خاک و خل بودن کرمان آنهم در سالهای دهه ۳۰ دور از ذهن نیست و بزرگترهای ما هم پرگرد وخاک بودن آن سال ها را به یاد دارند و روایت میکنند؛ اما بوی پهن حتی اگر هم وجود داشتهاست سزاوار سرزنش است؟ این نحوه گفت و گو و این طرز فکر کشور ما را به یک کشور وابسته از نظر اقتصادی تبدیل کرده است. از همان روزی که «چوپان» و «ضیم» به دشنامهای رایج در کشور تبدیل شدند و آدمهای بیسروپا را به شالباف تشبیه کردند،آنهم شغلی که اکثریت کرمانیها به آن مبادرت میورزیدند، ما ایرانی ها مردمی شدیم که باید گوشت و لبنیاتمان را از برزیل برایمان بیاورند و پارچه پوشاکمان را از آن سوی دیوار چین!
و نهایت آمال و آرزوی جوانان مستعدمان میزهای پت و پهنی شد که بخشی از بوروکراسی پیچیده و بی خاصیت جامعه ما را شکل میدهد و به جای کمک به پیشرفت و توسعه شهرهایمان به مانعی برای پیشرفت و تکامل جامعه تبدیل شده و جامعه را نیز به اعماق دره مصرفگرایی پرتاب کردهاست. در فیلم ها و سریال های تولید شده هم عدهای شیک پوش دور هم می شینند و با کوبیدن فرهنگ کار به نهادینه کردن تجملگرایی و مصرفگرایی می پردازند.
نویسنده این سطور با دیدن بخشی از قسمتهشتم سریال شهرزاد حتی این احتمال را داد که شاید کارگردان شهرزاد با کرمانیها سر عناد دارد که یک دیالوگ کوتاه، کوبنده و تاثیرگذار را در لابلای داستان گنجانده که اصلا در پیشبرد روند داستان هم نقشی ندارد و تنها به منظور تحقیر و توهین ادا شده است. البته امیدوارم اینگونه نباشد.
اما هنرمندانی که از بطن جامعه ایرانی برخاستهاند باید «تامل کنند» و «گزیده سخنبگویند» زیرا آنها هنرمندند و افکار و عقاید و تولیدات هنری آنها پیش چشمان تیزبین بسیاری از مردم ایران و جهان قرار میگیرد و مردم تیزهوش و نکته بین امروز هم هزار نکته باریکتر از مو از رفتارها و دیالوگهای آنها میگیرند و درباره آن قضاوت میکنند و شاید تبعاتی به دنبال داشته باشد که از اختیار و کنترل هنرمندان مورد نظر خارج باشد.