عطا؛ یک پهلوان است

منتشر شده در صفحه | شماره

عطا؛ یک پهلوان است

عطا احمدی را همه می شناسند و نامش را می دانند. گرچه هر کاری که کرده، به دور از نام خواهی بوده و آن طور که خودش می گوید برای رضای خدا.
او با این که از شُهرت فرار کرده، اما شهرت به دنبالش دویده است. کیست که «عطا» را نشناسد؟ چرا که همه، شاگردش بوده اند و یکی از مزایای شغل معلمی همین است. آن هم معلمی مثل عطا. خیلی از معلم ها هستند که به کلاس می روند و درس می دهند و با صدای زنگ، معلمی شان هم تمام می شود.
اما معلم هایی مثل عطا بازنشستگی نمی شناسند. آن ها در مدرسه و کوچه و خیابان و شهر و… هم معلم اند. آن ها تا آخرین نفس معلم اند و دانش آموزان شان هم همیشه دانش آموزند. خواه آن دانش آموز استاندار شده باشد یا شهردار یا معاون استاندار و یا مدیر مسوول یک روزنامه!
همین چند هفته پیش بود که کلاس درس نمادین عطا با حضور شاگردان قدیمی اش تشکیل شده بود. عکسی که در نشریات منتشر شد از حضور رزم حسینی(استاندار)، ذکا اسدی و سیف الهی (معاونان استاندار) و فردوسی(مدیر مسوول نشریه فردوس کویر) خبر می داد و همین طور دیگرانی که من آنها را نمی شناختم.
چند هفته قبل ترش هم (تابستان امسال) خودم نزد عطا رفته بودم. به بهانه رساندن روزنامه پیام ما. روزنامه که در آن با محمدعلی علومی مصاحبه کرده بودم. مصاحبه ای درباره «رمان عطای پهلوان!»
رفتم تا ببینم مردی که از کودکی همیشه نامش را به نیکی شنیده بودم کیست. نام نیکی که دائم از معلم هایم می شنیدم. از پدرم و دیگران.
در مدارسی درس خوانده بودم که می گفتند همه با نظارت او ساخته شده اند. از همان روز اولی که به مدرسه شهدای 30 رفتم و در شهدای11 ادامه تحصیل دادم و از شهدای 19 دیپلم گرفتم. همه و همه با نام عطا شناخته می شدند، بدون این که نامی از او بر جایی از مدارس
نقش بسته باشد. آن روزی که نزد او رفتم، همین ها را به عطا گفتم.
به عطا گفتم:«معلمم به ما گفته بود که مدارس شهدا را شما ساخته اید و من مخالفت کردم و گفتم که نام کس دیگری در کتیبه سردر مدرسه است.» که معلم توجیهم کرد که…
صدای قهقهه عطا به هوا رفت که:«می خواستن اسم منِ ور سر در مدرسه بزنن. گفتم اگر بزنِن می تُنبونمِش… اسم اوستاها رو بزنِن» و گفت و گفت و گفت. از همه آدم های خوبی که در عمرش دیده است. از همه کسانی که می گفت نان حلال خورده اند و دل به دنیای فانی نبسته اند. از کتابی می گفت که «پند پدر» نامش نهاده و به چاپ نرسانیده است.
پند پدر را ندیده ام و نخوانده ام؛ اما آن طور که محمدعلی علومی می گوید مجموعه جهان بینی عطاست. علومی برداشت های زیبایی از شخصیت عطا دارد. بارها پیرامون شخصیت او صحبت کرده است.
علومی؛ عطا را پهلوان می داند و تعریفی که از پهلوان ارائه می دهد فردی است که شاخصه های آیین جوانمردی را در حد اعلا در خود جمع کرده و عرفان نظری را در حد نیاز می شناسد و آن را عملی می کند. علومی، پهلوانان را عارفان اجتماعی می داند که در کنار تقویت روح به ورزش جسم نیز نظر دارند تا بتوانند با روح و جسم سالم به خدمت جامعه بشتابند.
هم اینان هستند که در اجتماع حضور دارند و در پیشرفت اجتماع دخیل اند. علومی می گوید:«طبق این تعریف، عطا یک پهلوان است.»

وجود افرادی مانند عطا نوید بخش این حقیقت شیرین است که جوانمردی و آیین پهلوانی متعلق به گذشتگان نیست و کسانی هستند که در اجتماع مدرن امروز نیز با این آیین زندگی می کنند و به قول عطا:«خیلی هم راحت هستند.»


نوشته های مرتبط


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

از «کاغذ وطن» بیشتر بدانید :

برخی از نویسندگان

برخی از مقالات

آمار سایت

  • کاربران آنلاین : 1
  • امروز: 61
  • دیروز: 144
  • هفته: 2,309
  • ماه: 14,285
  • سال: 72,277