قطع مکرر برق در فصل گرما، به ویژه در دوران فراغت تحصیلی، دیگر صرفاً یک مشکل فنی یا کمبود موقت نیست. این مسئله نتیجهی سالها بیتدبیری، فقدان آیندهنگری و مدیریت کوتاهمدت است. کودکانی که امروز در گرمای طاقتفرسا و تاریکی کلاسها حضور دارند، تنها قربانی شرایط اقلیمی نیستند؛ آنها نتیجهی مستقیم سیاستها و تصمیماتیاند که طی دههها بحران انرژی را انباشتهتر کرده است.
۱. ریشههای بحران: بیکفایتی و نبود آیندهنگری
ساختارهای دولتی مسئول تأمین و تضمین رفاه انرژی، با صرف میلیاردها تومان بودجه، هنوز نتوانستهاند آیندهنگری جدی در این زمینه داشته باشند. این نهادها نهتنها در توسعه زیرساختهای تولید و توزیع برق و آب متناسب با رشد جمعیت و مصرف ضعیف عمل کردند، بلکه با سیاستگذاریهای نادرست، خود به ابزاری برای تخریب و هدررفت منابع انرژی تبدیل شدهاند. نتیجهی این بیتدبیری، وضعیتی است که امروز حتی نیازهای بنیادین مانند برق و آب که باید باثباتترین بخش زندگی مردم باشند، به چالشی روزمره بدل شدهاند.
۲. شکست در مسیر امید
تابستان برای بسیاری از دانشآموزان فرصتی است برای یادگیری مهارتهایی که آیندهشان را رقم خواهد زد. اما بیبرقی در مراکز آموزشی—بهویژه آموزشگاههای زبان انگلیسی—این روند را مختل میکند. نوجوانانی که با امید به کلاس آمدهاند، در گرما و تاریکی میمانند و پیام ناخودآگاهی دریافت میکنند: «تلاش تو کافی نیست، چون محیط تو را حمایت نمیکند.»
۳. تاریکی بهعنوان استعارهای از آینده
وقتی این تجربهها تکرار میشوند، گرما و خاموشی به استعارهای در ذهن نوجوان تبدیل میشود: آیندهای پر از مانع و بیثباتی. روانشناسان این نوع تجربه را به عنوان یک طرحوارهی منفی ذهنی میشناسند.
۴. از دلزدگی تا انگیزهی مهاجرت
بیبرقی مداوم، نوجوان را به جستجوی مکانی میکشاند که چنین مشکلاتی در آن وجود نداشته باشد. مهاجرت، از یک آرزوی دور به نیاز روانی تبدیل میشود؛ نیازی که نه بر پایهی شناخت فرصتهای بیرون، بلکه بر اساس دلزدگی از شرایط داخل شکل میگیرد.
۵. فرسایش ارزشهای وطندوستی
حس تعلق به کشور و هویت ملی، با پیشرفت ارتباطی جدانشدنی دارد. اما وقتی حتی نیازهای پایه تأمین نمیشود، این پیوند سست شده و جای خود را به فردگرایی و گرایش به فرار میدهد.
بدین ترتیب، نسل جوان از «اینجا وطن من است» به «اینجا جایی است که باید ترک کنم» میرسد.
۶. چرخهی خطرناک
این چرخه معیوب به دور باطلی تبدیل شده است که چنین شکل میگیرد:
بیبرقی → اختلال آموزشی → فرسایش امید → طرحوارهی تاریکی آینده → انگیزهی مهاجرت → کاهش سرمایهی اجتماعی و هویت ملی.
این چرخه محصول مستقیم بیتدبیری و سوء مدیریت است و بدون اصلاح، میتواند نسل آینده را از نظر روانی و هویتی تهی کند.
۷. نقاط مداخله
برای شکستن این چرخه، بازسازی اعتماد اجتماعی و اقدامات عملی زیر ضروریاند:
سرمایهگذاری هدفمند و مؤثر در زیرساختهای تولید و توزیع انرژی.
استقرار سیستمهای پشتیبان اضطراری برای مراکز آموزشی و حیاتی.
تدوین برنامههای آموزشی جایگزین و خلاقانه برای روزهای بیبرقی.
ارائه خدمات روانشناسی و حمایت انگیزشی به نوجوانان.
افزایش شفافیت و پاسخگویی مدیران در برابر بودجههای مصرفشده.
ایجاد فرصتهای واقعی و ملموس پیشرفت در داخل کشور.
نتیجهگیری:
قطع برق امروز، پیامد مستقیم سالها بیکفایتی و فقدان آیندهنگری دیروز است. اگر این روند ادامه یابد، تاریکی امروز نهتنها چراغ خانهها، بلکه چراغ امید نسلهای آینده را نیز فرو خواهد نشاند.
2073 | ۰۴/۰۹/۱۱
2072 | ۰۴/۰۹/۱۰
2071 | ۰۴/۰۹/۰۹