خرس سیاه نیازمند توجه

منتشر شده در صفحه صفحه نخست | شماره 1358

خرس سیاه نیازمند توجه  

گزارش | پیام‌ما

خرس سیاه در رده‌بندی IUCN «به شدت در معرض خطر» قرار دارد. زیستگاه‌های خرس سیاه در کرمان، سیستان و بلوچستان و هرمزگان است

«لالین» توله خرس سیاه بلوچی سیزدهم خرداد تحت استرس و تنش شدید در حالی از قاچاقچیان کشف شد که روی سر و صورتش زخم‌های متعدد و روی گردنش موریختگی ناشی از طناب به چشم می‌خورد. آن روزها همزمان بود با اوج شهرت پیروز در شبکه‌های اجتماعی. عکس‌های پیروز مدام دست‌به‌دست می‌شد و همه قربان صدقه‌اش می‌رفتند. از لالین هیچ عکسی نبود،‌ هیچ فیلمی از این توله خرس سیاه در حالی که از دست «فربد خاکپور» دامپزشک خود، شیر دریافت می‌‌کرد و پنجه‌های کوچکش را روی شلوار جین او حائل کرده بود پخش نشد. لالین آنقدر مهجور ماند که حتی کسی متوجه نشد هیچ کدام از سه اداره کل استان‌های کرمان،‌ سیستان و بلوچستان و هرمزگان که زیستگاه این گونه‌اند تقاضایی برای انتقال آن ندارند و حاضر نیستند او را بپذیرند. این روزها «لالین» که نامی بلوچی دارد و به معنای دردانه و یکتا است ساکن پردیسان است. از دکتر «فربد خاکپور» پرسیدیم لالین چطور زنده ماند؟ چه تفاوتی میان این توله خرس سیاه با پیروز است و بهترین آینده‌ای که برایش متصور هستید چیست؟ 

از ابتدای کشف «لالین» چه مراحلی طی شد تا به پارک ملی کلاه قاضی منتقل شود؟

روزی که «لالین» کشف شد جمعه بود، همان شب این توله با هماهنگی یگان حفاظت اداره کل اصفهان از شهرستان نائین به اصفهان منتقل شد. ما شبانه «لالین» را به کلینیک آوردیم و کارهای اولیه را برایش انجام دادیم. آن شب «لالین» آثاری از زخم روی صورت سر و پیشانی داشت و به بیماری‌های پوستی مبتلا بود. مقداری هم مو ریختگی در این توله مشاهده کردیم و دور گردنش احتمالا به دلیل اینکه طناب بسته بودند ردی داشت ضمن اینکه تحت استرس و تنش شدیدی بود. ما از آنچه بر «لالین» گذشته مطلع نیستیم ولی به نظر می‌رسید در شرایط بسیار بدی توسط قاچاقچیان نگهداری و حمل شده بود. ما بلافاصله داروها و درمان مورد نیاز را شروع کردیم و شیر خشک استاندارد و قابل استفاده را برایش به هر ترتیبی بود فراهم کردیم. حوالی ساعت ۱۲ شب «لالین» را به مرکز بازپروری حیات وحش کلاه قاضی منتقل کردیم. در آنجا نیاز بود جایگاه نگهداری استانداردسازی و آماده شود و شبانه این اقدام را انجام دادیم.

چه مدت مراقب لالین بودید؟

من ۴۰ روز شبانه روز از این توله خرس سیاه نگهداری کردم. شرایط سختی بود. برخلاف پیروز که در پردیسان نگهداری می‌شود، من داخل منطقه حفاظت شده بودم که داخل فضای شهر قرار نداشت، با نزدیک‌ترین منطقه مسکونی فاصله داشتیم و بخشی از محدوده پارک ملی بودیم. در این حضور شبانه‌روزی ۴۰ روزه تمام اقدامات،‌ نگهداری، جیره‌نویسی و تغذیه،‌ تجویز و ارائه داروها، نظارت دامپزشکی و معایناتی که نیاز داشت را انجام می‌دادم. پس از آنکه توله خرس از سن پرریسک و وضعیت جسمانی ضعیف و نامناسب و بیماری‌هایش عبور کرد و به شرایط پایدار سلامتی رسید، از همیاران علاقه‌مند خواستم ادامه نگهداری را با نظارت و تجویز بنده به عهده بگیرند. آنها پس از تایید فرماندهی یگان حفاظت و رئیس پارک ملی در مرکز بازپروری کلاه قاضی مستقر شدند. این همیاران پس از استقرار، گزارش لحظه به لحظه در هر ساعتی از شبانه‌روز درباره وضعیت «لالین»، پارامترهای حیاتی،‌ وضعیت جیره‌، وضعیت مدفوع و .. را به من می‌دادند و همه اقدامات بنا به گفته‌هایم انجام می‌شد. پس از سه ماه نگهداری با تصمیم سازمان حفاظت محیط زیست به مرحله انتقال این توله خرس رسیدیم،‌ در حالی که دیگر هیچ زخمی در ناحیه سر و صورت نداشت،‌ تمام موریختگی‌ها و مشکلاتش برطرف و ترمیم شده بودند و ما پس از انجام آخرین معاینات تحت بیهوشی در سلامت کامل خرس را منتقل کردیم.

یکی از انتقادهایی که شما چندی پیش مطرح کردید به این برمی‌گشت که چرا به اندازه پیروز درباره لالین جامعه و رسانه‌ها حساس نیستند؟ آیا این انتقاد به سازمان حفاظت محیط زیست و ادارات کل زیستگاه خرس سیاه برنمی‌گردد؟در این دوره ما شاهد بودیم هیچکدام از این اداره‌ها تقبل نکردند از لالین مراقبت کنند.

عوامل مختلفی درباره این موضوع وجود دارد. یکی از آنها به این برمی‌گردد که خرس سیاه گونه کمتر شناخته و مطرح شده‌ای است. با وجود اینکه این گونه،‌ بعد از یوز مهمترین و کمیاب‌ترین گوشتخوار وحشی کشور است ولی شهرتش بین مردم بسیار اندک است. زیستگاه خرس سیاه هم مثل خودش نسبتا محروم و گمنام است و اغلب مردم اطلاعات محدودی درباره ویژگی‌های متمایز استان سیستان و بلوچستان و یا سایر زیستگاه‌های خرس سیاه در کرمان و هرمزگان دارند و همین موضوع سایه‌اش را روی حیات وحش این منطقه هم انداخته است. هر چقدر گونه‌ای شناخته شده‌تر باشد حساسیت جامعه روی آن بیشتر می‌شود و هر چقدر حساسیت جامعه روی گونه‌ای بیشتر باشد به همان نسبت بیشتر مورد توجه متولیان دولتی قرار می‌گیرد. یوز مطرح‌ترین گونه حیات وحش کشور است اما وقتی به میزان توجه به یوز و خرس سیاه نگاهی بیندازیم به فاصله زیادی میان این دو برمی‌خوریم. البته گفته من بدان معنا نیست چرا یوز دیده می‌شود بلکه موضوع این است چرا خرس سیاه به عنوان گونه‌ای که در رتبه دوم است چنین فاصله‌ای را با یوز دارد.

به نظر می‌رسد در این زمینه حتی خرس سیاه به اندازه پلنگ هم برای جامعه یا رسانه‌ها جذاب نیست.

پلنگ با وجود اینکه هم گونه پرجمعیت‌تری است، هم پراکنش زیادی در کشورمان دارد و هم تعداد کشورهایی که زیرگونه پلنگ ایرانی را دارند بیشتر هستند نسبت به خرس سیاه وضعیت بهتری را دارد و توجه بیشتری را دریافت می‌کند. پلنگ در رده‌بندی IUCN (دفتر جهانی حفاظت) در لیست «در خطر» است در حالی که خرس سیاه در رده «به شدت در معرض خطر» قرار دارد. پلنگ ایرانی حداقل جمعیت پویا 4-5 کشور دارد ولی زیستگاه خرس سیاه تنها دو کشور هستند. بنابراین از نظر علم حفاظت گوشتخوار اولویت دارتری را دارد اما در عمل می‌بینیم اهمیتی که به پلنگ داده می‌شود بیشتر از خرس سیاه است.

برای آینده «لالین» به نظر شما چه تصمیمی باید گرفته شود؟

حقیقت این است که توله خرس‌های سیاه قابل بازپروری و رهاسازی هستند. علاوه بر اینها درباره خرس سیاه آسیایی هم اگر بخواهیم اشاره‌ای داشته باشیم می توانیم نگاهی به مرکز بازپروری و رهاسازی در هند بیندازیم. درست است که زیر گونه هند با ایران تفاوت داشته و زیستگاه‌های متفاوت هم دارد ولی نباید فراموش کرد که تراکم جمعیت انسانی در هند بیشتر است و با وجود تمام تعارضات و… درباره خرس سیاه در هند بازپروری و رهاسازی صورت می‌گیرد. متاسفانه ما مرکزی برای بازپروری خرس چه قهوه‌ای و چه سیاه در ایران نداریم و زیرساخت آن را هم فراهم نکرده‌ایم. ما به طول تاریخ حفاظت در ایران و نیم قرن فرصت داشتیم تا برای گوشتخواران بزرگمان یا حداقل برای آنهایی که مانند خرس سیاه آسیایی هر فردشان اهمیت دارد و باید به طبیعت برگردند مرکز بازپروری بسازیم اما این کار را نکرده‌ایم. امروز هم نمی‌شود یک شبه و با پیدا شدن یک توله خرس سیاه این کار را انجام داد. البته این موضوع برای سازمان‌های پربودجه و کشورهای خاصی ممکن است مقدور باشد که به محض پدیدار شدن یک توله در چند ماه مرکزی برایش بسازند ولی در ایران تقریبا نزدیک به محال است و انتظاری هم از این بابت نداریم. ما سعی کردیم مرکز بازپروری کلاه قاضی را برای «لالین» در یک بازه زمانی بلندتری و تا سنین بیشتری اختصاص دهیم اما این خرس سیاه بومی اصفهان ‌نبود و علاوه بر آن همزمان با نگهداری از «لالین» دو توله سیاه گوش به دست ما رسید و از آنجا که آنها بومی ‌اصفهان بودند و علاوه بر آن گوشتخواران کمیاب و مهمی ‌هستند برنامه‌ای که داشتیم تا «لالین» را مدت زمان بیشتری نگهداری کنیم، لغو شد. لالین می‌توانست به طبیعت بازگردد اما به واسطه کم‌کاری چندین دهه‌ای ما این اتفاق نمی افتد. متاسفانه لالین در این بازه زمانی انسان را به عنوان موجودی که غذا برایش فراهم می‌کند دیده و همه اتفاق‌هایی که برای خرسی که می‌خواهد رهاسازی شود نباید رخ دهد،‌ درباره‌اش رخ داده است. همین موضوع سبب شده است لالین دیگر تقریبا قابل رهاسازی نباشد.

در چنین شرایطی که رهاسازی اتفاق نمی‌افتد بهترین اتفاق برای لالین چیست؟

بهترین کار تاسیس مرکز تخصصی در یکی از استان‌های زیستگاه خرس سیاه است مشابه آنچه در پارک ملی توران برای یوز داریم،‌ البته نه به قصد تکثیر،‌ بلکه به قصد نگهداری. تاسیس مرکز تحقیقات و نگهداری خرس سیاه بلوچی به عنوان مرکزی که برای اهداف علمی-پژوهشی و حتی برای تکثیر امکانات لازم را داشته باشد ضروری است. فقدان این مرکز عامل از بین رفتن خرس‌های سیاه قبلی شده است. ما چندین تلفات در کرمان و‌ یکی در بندرعباس داشته‌ایم. بنابراین تمام افرادی از جمعیت که می‌توانستیم داشته باشیم و از ژن ارزشمند آنها استفاده کنیم را امروز نداریم. اتفاقی که برای یوز نیفتاد و خوشبختانه این بینش و دانش در سازمان بود که تمام یوزها باید در یک مرکز واحد و تحت نظارت سازمان حفاظت محیط زیست باشند. از ماریتا به عنوان اولین یوزی که به اسارت در آمد تا کوشکی و دلبر و…. درباره یوز این بینش را داشتیم که این گونه آنقدر مهم است که نباید به باغ وحش برود ولی متاسفانه درباره خرس سیاه این نگاه وجود ندارد. این در حالی است که خرس سیاه فقط یک پله از یوز اهمیت کمتری دارد اندکی جمعیتش بیشتر است و جز ما پاکستانی‌ها هم این گونه را دارند. آنچه ما خواهان آن هستیم این است که این بینش درباره خرس سیاه هم وجود داشته باشد. بهتر است این مرکز در زیستگاه‌های خرس سیاه باشد و بین آنها کرمان به لحاظ امکاناتی نظیر دانشکده دامپزشکی وضعیت بهتری دارد و به تهران هم نزدیک‌تر است اما اگر تصمیم به هرمزگان یا سیستان و بلوچستان باشد باز هم موردی ندارد. ما می‌توانیم از پردیسان به عنوان مرکز موقت که جایگاه نگهداری خرس را هم دارد استفاده کنیم و همه چیز تحت نظارت سازمان است تا زمانی که تامین بودجه انجام شده و مرکزی در هر کدام از زیستگاه‌های خرس سیاه تاسیس شود. این بهترین اتفاقی است که می‌تواند برای «لالین» رقم بخورد.

کارشناسان می‌گویند بهترین کار تاسیس مرکز تخصصی در یکی از استان‌های زیستگاه خرس سیاه است مشابه آنچه در پارک ملی توران برای یوز داریم،‌ البته نه به قصد تکثیر،‌ بلکه به قصد نگهداری. تاسیس مرکز تحقیقات و نگهداری خرس سیاه بلوچی به عنوان مرکزی که برای اهداف علمی-پژوهشی و حتی برای تکثیر امکانات لازم را داشته باشد ضروری است.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

از «کاغذ وطن» بیشتر بدانید :

برخی از نویسندگان

آمار سایت

  • کاربران آنلاین : 0
  • امروز: 26
  • دیروز: 144
  • هفته: 2,274
  • ماه: 14,250
  • سال: 72,242