بررسی رابطه بازار اشتغال زنان و فرزندآوری؛ شغل بهتر؛ فرزند بیشتر

منتشر شده در صفحه صفحه نخست | شماره 1753

بررسی رابطه بازار اشتغال زنان و فرزندآوری؛ شغل بهتر؛ فرزند بیشتر
گزارش| دنیای اقتصاد
در ادبیات کلاسیک اقتصاد خانواده، فرزندآوری با نرخ مشارکت زنان رابطه عکس داشت، یعنی هر چه حضور زنان در بازار کار افزایش می‌یافت، از فرزندآوری آنها کاسته می‌شد. با این حال، ‌از دهه ۱۹۹۰ به بعد، این رویه در کشورهای توسعه‌یافته عضو OECD تغییر یافت و رابطه نرخ باروری با نرخ مشارکت زنان مثبت شد. بررسی‌ها نشان می‌دهد تغییر کیفیت حضور زنان در بازار کار علت این چرخش است. بر این اساس، وجود بازار کار منعطف و وفور موقعیت‌های شغلی پاره‌وقت باعث می‌شود تا زنان به‌صورت همزمان با پیشبرد موقعیت‌های شغلی و اقتصادی، برنامه‌های خانوادگی خود را پیش ببرند. از طرفی با توجه به بازاری شدن بخش زیادی از مقوله مراقبت از کودکان، یک بازار کار منعطف علاوه بر افزایش مشارکت زنان، با فراهم آوردن درآمد بیشتر برای زنان، تقاضای آنها را برای فرزندآوری افزایش می‌دهد. بنابراین در جایی که سیاست‌ها، هنجارهای‌اجتماعی یا شرایط اقتصادی داشتن همزمان شغل و خانواده را تسهیل می‌کند، ‌فرزندآوری و مشارکت اقتصادی زنان به‌طور توامان افزایش می‌یابد.
افت نرخ باروری یکی از دغدغه‌های مشترک میان کشورهای توسعه‌یافته و حتی در حال توسعه است. این در حالی است که تا کمتر از ۵۰سال قبل، مهم‌ترین دغدغه سیاستگذاران چگونگی کنترل رشد جمعیت و فراهم آوردن امکانات رفاهی کافی برای جمعیت جوان بود. ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. طی دو دهه جمعیت ایران ۲برابر شد و در عین حال پس از آن،‌ یکی از سریع‌ترین کاهش‌ها در فرزندآوری را تجربه کرد. ادبیات فرزندآوری در علم اقتصاد حوزه‌‌ای گسترده است که موضوعات مختلفی را در خود جای داده و دو حوزه کلاسیک و جدید را دربرمی‌گیرد. بر این اساس، درحالی‌که پیش‌تر در ادبیات کلاسیک کیفیت و کمیت فرزندان موضوع تصمیم‌گیری خانوار بود، در ادبیات جدید جای خود را به دوگانه شغل و فرزند داده است.
شاید شناخته‌‌شده‌ترین رویکرد نسبت به سیاستگذاری در تنظیم‌جمعیت و فرزندآوری، سیاست تک‌فرزندی دولت چین در دهه۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی باشد. چینی‌ها با هدف کاهش رشد جمعیت و تقویت رشد اقتصادی این سیاست را به اجرا درآوردند. این سیاست‌ها با افت سریع نرخ باروری چین به سطوحی کمتر از نرخ جایگزینی کنار گذاشته شد و دولت چین سیاست حمایت از باروری را در پیش گرفت.
مشابه چین، ایران نیز در سال‌های پس از انقلاب سه دوره متفاوت از سیاست‌ کنترل جمعیت را تجربه کرد. بر این اساس، در ابتدای سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دولت رویکردی موافق با فرزندآوری اتخاذ کرد و در پی این اقدام، نرخ باروری در ایران طی این سال‌ها به عدد ۷ رسیدو با این حال در سال‌های پس از جنگ، دولت یکی از گسترده‌ترین برنامه‌های تنظیم خانواده را با هدف کنترل جمعیت به اجرا درآود و در نتیجه آن در اواسط دهه۷۰ شمسی، نرخ باروری در کشور کمی بالاتر از ۲ ایستاد. با گذر زمان و ظهور تلاطم‌های شدید اقتصادی و تغییرات فرهنگی در جامعه، نرخ باروری در ایران به محدوده کمتر از ۲ رسید و مسوولان کشور را بر آن داشت تا این بار سیاست‌های تنظیم جمعیت را برای افزایش جمعیت در پیش بگیرد.
با این حال ایران و چین در به‌کارگیری این سیاست‌ها تنها نیستند. سطح باروری در روسیه در اواخر دهه۱۹۸۰ بالاتر از نرخ جایگزینی بود، اما در حال حاضر به حدود ۱.۳کاهش یافته است. این کاهش، به دلیل عواملی که مختص ماهیت اصلاحات در نظام سیاسی روسیه بوده، منجر به بحران جمعیتی شده است که در سطح ملی و بین‌المللی شناخته شده است.
تجارب مشابه جهانی
پوتین رئیس‌جمهور روسیه در سال۲۰۰۰ خاطرنشان کرد که جمعیت روسیه سالانه در حال کاهش است و اگر این روند ادامه یابد، موجودیت مردم روسیه به خطر می‌افتد. دولت پوتین برای تشویق فرزندآوری، در آغاز قرن بیست‌ویکم، سیاست جمعیتی جدیدی را اتخاذ کرد و مجموعه‌ای از اقدامات را در پیش گرفت که فرزندآوری را تشویق می‌کرد. وی از دولت خواست تا کمیته مسائل اجتماعی جمعیت را برای مطالعه و تدوین سیاست جمعیتی تشکیل دهد. با این حال، تا به امروز، این سیاست‌ها هیچ اثر آشکاری نداشته است.
با این حال تهدیدی که از جانب کاهش نرخ باروری متوجه اقتصادهای پیشرفته می‌شود، جدی‌تر است. کاهش باروری در اروپا عمدتا به‌دلیل تغییرات فرهنگی در تعریف خانواده مطلوب بوده است.
در سال۲۰۰۵، از میان ۴۱کشوری که اطلاعات آنها دردسترس بود، ۱۱کشور دارای سطح باروری کل زیر ۱.۳، ۲۰کشور زیر ۱.۴، ۲۸کشور زیر ۱.۵ و ۳۵کشور زیر ۱.۸ بودند.
پیری سریع و کاهش اندازه جمعیت تهدید بزرگی برای اقتصادها، بازارهای کار، سیستم‌های رفاه اجتماعی و زیرساخت‌ها در جامعه اروپایی است. تداوم باروری پایین در درازمدت منجر به کاهش قابل توجهی در اندازه نسبی جمعیت در سن کار خواهد شد. بدون تغییر اساسی در میزان مشارکت نیروی کار یا سیاست‌های مهاجرت، پیامدهای منفی بالقوه از جانب جمعیت اقتصاد اروپا را تهدید می‌کند.
نمونه قابل ذکر بعدی ژاپن است. این کشور در دهه۱۹۵۰ اجرای سیاست باروری برای کنترل رشد جمعیت کرد. در ابتدا کاهش باروری ناشی از سیاست کنترل جمعیت بود؛ اما با توسعه اقتصاد ژاپن، کاهش باروری از محل تغییر تعداد فرزندان مطلوب ژاپنی‌ها ادامه پیدا کرد. باروری پایین درازمدت در ژاپن باعث شد تا از سال۲۰۰۵، رشد جمعیت این کشور منفی شود. این کاهش جمعیت، اقتصاد صنعتی و سیستم‌های رفاه اجتماعی آن را با مشکل مواجه می‌کند.
دولت ژاپن نگران است که کاهش باروری باعث کاهش سرزندگی اقتصاد ژاپن شود و حمایت از سیستم تامین اجتماعی برای این کشور دشوار باشد. دولت ژاپن از دهه۱۹۹۰ میلادی سیاست‌های حمایت از افزایش باروری را در پیش گرفت؛ اما سال‌ها تلاش جدی از سوی دولت ژاپن باعث نشد تا نرخ باروری ژاپن به شکل معناداری افزایش بیابد.
نمونه بعدی کره‌جنوبی است. کره یک سیاست جمعیتی را برای کنترل رشد جمعیت در دهه۱۹۶۰ با برنامه تنظیم خانواده اجرا کرد که یکی از موفق‌ترین برنامه‌ها در جهان تلقی می‌شد. باروری در سال۱۹۸۳ به سطح جایگزینی رسید و تا سال۲۰۰۵ نرخ باروری کل ۱.۰۸ بود. کره با درک جدی بودن مشکلات باروری پایین، قوانین مربوط به باروری پایین و پیری جمعیت را در مه۲۰۰۵ به اجرا درآورد و کمیته «سطح پایین باروری و پیری جمعیت» را با رئیس‌جمهور به‌عنوان رئیس تشکیل داد. پس از این تاریخ، کره سیاست‌های حمایتی زیادی را اتخاذ کرده است؛ اما این سیاست‌ها نتوانسته‌اند توفیقی درباره این مساله به‌دست بیاورند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

از «کاغذ وطن» بیشتر بدانید :