فریب خورده
محسن جلال پور
یادداشت مهمان
عموم مردم فکر میکنند بدترین افراد کسانی هستند که اسلحه دست میگیرند و دیگران را تهدید میکنند اما برای من افرادی حکم «آدمهای بد» را دارند که به آسانی دروغ میگویند، دورویی میکنند و ریا در پیش میگیرند. به گمانم دروغ، پدر همه رذیلتهاست و ریاکاری مادرشان.
همیشه سعی کردهام دروغ نگویم و ریاکار نباشم و با آدمهای دروغگو و ریاکار هم مبادله نکنم. خیلی وقتها پیش آمده که از خرید کالایی منصرف شدهام چون فروشنده دروغ گفته یا کالایی را نفروختهام چون متوجه شدم خریدار، دروغگو یا ریاکار است. اعتراف میکنم؛ آنقدر موفق نبودهام که ادعا کنم هیچکس در اطرافم دروغگو یا ریاکار نیست.
دروغگویی یا ریاکاری برعکس آنچه تصورش را میکنیم نیاز به هوش زیاد ندارد و اتفاقا آدمهای باهوش کمتر دروغ میگویند چون برخورداری از حداقل هوش یادآوری میکند که طرف مقابل هم دارای عقل است و احتمالا متوجه دروغهای تو خواهد شد.
با این توضیح میدانید بدترین مرحله دروغ شنیدن و دورویی دیدن چیست؟ این است که طرف مقابل فکر میکند تو آنقدر سادهای که متوجه دروغهایش نیستی.
البته وقتی پای اعتماد به میان میآید، امکان تشخیص دروغگویان دشوار میشود. ما به ندرت دروغگوها و ریاکاران را تشخیص میدهیم؛ چون ذهنیت ما بر اساس زودباوری و اعتماد شکل گرفته است. تیموتی لوین در کتابی با عنوان «فریبخورده» شرح میدهد که ارتباط بین افراد در اکثر مواقع بر مبنای راستگویی شکل میگیرد بنابراین منطقی است که فرض را بر راستگویی بگذارند. انگار سیستم ذهنی ما به گونهای برنامهریزی شده که فرض میکند آنچه میشنود واقعیت دارد بنابراین این قابلیت را دارد که فریب بخورد.
اما این روش تا همیشه ادامه پیدا نمیکند؛ چون زمانی میرسد که فرد متوجه میشود همیشه دروغ شنیده و با رفتارهای متناقض مواجه بوده است.
برای من همیشه این پرسش مطرح بوده که چرا اعتماد بین آدمها تا این اندازه کم شده است و به گمانم تیموتی لوین پاسخ درستی به این پرسش داده است.
نظرات او به همه ما یادآوری میکند که دروغگویان همیشه نمیتوانند دروغ بگویند چون همه دروغها تاریخ مصرف دارند و روزی تاریخ انقضایشان سر میرسد.